فردا ....
کفش هایمان را جفت کرده ایم. از فردا قرار است صبح های زود برویم ایستگاه فضای سبز ایجاد کنیم تا سرویس بیاید. ازفردا قرار است مثل همیشه سرویس پر از آدم شود و ما مجبور باشیم چیزی در حدود فشار قبر را متحمل شویم . از فردا دوباره آقا پلیسه ی پلیس راه را می بینیم از فردا قرار است تصمیم کبری بگیریم درس بخوانیم (تاریخ نشان داده هرگز عملی نشده) از فردا قرار است لابی دانشگاه پر بشود از آدم های الاف و بیکار که تا دلشان بخواهد دید میزنند .فردا قرار است خودکارهایمان جزوه بنویسند .از فردا قرار است با چشم های باز در مکانی به نام کلاس چرت بزنیم .و هر ازگاهی دانشجویی متلک بیاندازد و چرت بقیه را پاره کند. از فردا قرار است به استاد ها " خسته نباشید " بگوییم .از فردا قرار است ساختمان ها ی دانشگاه را متر کنیم .از فردا قرارتاکسی های دم دانشگاه که یقه آدم را می گیرند و ول نمی کنند (حتی اگر همان لحظه از شهر بیایی ) را ببینیم .از فردا قرار است عینهو لشکر شکست خورده دم دانشگاه منتظر سرویس بمانیم از فردا بوق گوش کر کن سرویس را می شنویم
از فردا قرار است دانشگاه برویم بعد از 3 ماه آزگار
پی نوشت :
1: یه درس بود همیشه 5 شنبه ارائه می شد ما با 5 شنبه جور نبودیم ولی با بقیه روزا چرا . حالا که این ترم جور شدیم عوض کردن انداختن روز دیگه که ما جور نیستیم !ما آرزو به دلمون موند یه بار برناموم جور شه ! دیگه میگن به زندگی امیدوار باش والا !
2: این ترم روز های بیشتری در خدمت دانشگاه هستیم !