روز دختر
امروز تولد عمه سادات و روز دختر است
دختر بودن جلوهای از جمال بی آلایش خداست
روز دختر بر تمام دختران به ویژه دختران مشرقی مبارک
امروز تولد عمه سادات و روز دختر است
دختر بودن جلوهای از جمال بی آلایش خداست
روز دختر بر تمام دختران به ویژه دختران مشرقی مبارک
به سراغ یکی از اساتید میرویم قبلا از این استاد تصور خشن و غول آسایی را در ذهن ما ساخته اند ولی ما دل شیر داریم و میرویم که برای اولین بار از استادی تقاضای نمره کنیم استاد با مهربانی و عطوفت با برخورد میکند خواسته ما را با وجود گذشتن زمان مقرر پذیرا میشود شاخی بر روی سر ما در حال رشد است خوشحال و خندان بیرون میآییم که استاد میپرسد سر کلاس حضور داشتین دیگه ؟ و از آنجا که ما در صداقت شهره تاریخیم و راستگویی ازما فوران میکند میگوییم نه (بترکی دختر ) و استاد میگویید پس متاسفم اصلا امکان نداره شاخ ها می شکند عینهو خمیر وا میرویم و بر خودمان وهرچه صادق و صداقت است لعنت میفرستیم( لذا از شما عزیزان خواهشمندیم اگر دوره های آموزشی دروغگویی و پیچاندن را میدانید ما را هم مطلع کنید )
مجبور میشویم به خاطر پاره ای مسایل3 ساعت بیشتر در دانشگاه پکیده بمانیم ...
موقع برگشت پدر گرامی تماس میگیرد که من میایم دنبالت (ما عمری است در کف این مانده ایم چرا وقتی سرویس ما را میرساند همه برای رساندن ما اقدام میکنند و وقتی کسی نیست مارا برساند هیچ کس پیدایش نمیشود ) ولی ما از ایستگاه دور شده ایم و و به راننده میگوییم بایست میگوید چشم ولی بعدا متوجه شدیم با ما نبوده با تلفن بوده هرچه حنجره خود را جر میدهیم که راننده جان بایست نمیشنودو در همین وانفسا پسری پیاده میشود و ما هم فرصت را غنیمت شمرده خود را به پایین پرت می کنیم (بالاخره این مذکرها به دردی خوردند )
گرچه یک خیابان طویل را باید رفت تا به پدر رسید چون شارز نداریم تماس بگیریم او به سوی ما بیاید ولی باز میگوییم بابا بیخیال
به خانه میرسیم به امید خوابیدن راحت که متوجه میشویم قرار است مزدوج شده های های اقوام تشریف فرما شوند 1 ساعت بعد میآیند و (ما کم مانده بود با چوب کبریت پلک هایمان را نگه داریم )و ما همچنان در فلاکت بیخوابی هستیم
1 ساعت بعد میروند و ما میرویم که به آرزوی خود (خواب شیرین )برسیم که پشه ای با نیش های مکرر به دست مبارک مارا مدتی به خارش وا میدارد والبته در این میان دل پیچه ای ای که مارا تا نصفه های شب بیدار نگه میدارد
و این سوال در ذهنمان پیش می آید که واقعا زندگی زیباست ؟!!!!
مهم نوشت :
وب عزیزم یک سال بامن بودی همه حرف هام رو شنیدی تلخیام و شیرینی هام با خیلی ها آشنام کردی با دوست های دوست داشتنی اون موقع هایی که حرف هام رو دلم سنگینی میکنه حتما باید بیام تو کلبه دلتنگیم تا اروم شم بهشت کوچک من تولد 1 سالیگت مبارک 25/7/۸۸
پ.ن :
1: به دلیل درخواست های مکرر و اصرار های پیاپی از گرفتن انتقالی تا اطلاع ثانوی منصرف شده ایم
2: ایران پایین ترین سرعت اینترنت رو تو دنیا داره اونم بعد از عراق و افغانستان هست با این وجود سرعت رو به 128 محدود تر میکنن ترقی میکنن مردم به بالا ما از بالا به پایین می ترقیم
اول نوشت : این پست کمی طولانیه. معذرت . ولی به نطرم ارزش خوندن داره !
داشتم تو گوگل در مورد لار یه چیزی پیدا میکردم یهو به این مطلب خورم " لیپ در لار " سال لیپ "
"تقویم میلادی هر چهار سال یک بار، یک روز به ماه فوریه اضافه شده و فوریه به جای ۲۸ روز، ۲۹ روز دارد. به این سال، سال لیپ می گویند و یکی از مراسم قدیمی اش آن است که دخترها از پسرها تقاضای ازدواج می کنند و این سال، سال خواستگاری خانمها از آقایان می باشد."
"آغاز این مراسم از قرن پنجم ریشه می گیرد و در سال ۱۲۸۸ نیز مجلس اسکاتلند قانونی را به تصویب رسانید که اگر پسر به تقاضای دختر جواب رد بدهد باید جریمه ای به او بپردازد و این جریمه، یک دست لباس ابریشم و یا یک بوسه می باشد".
"می گویند زمانی در شهر لار هم رسم بوده اگر خانواده ای دختر دم بخت داشته و علاقه داشتند که دخترشان با پسر خانواده ای که از قبل آشنایی و رفت و آمد داشتند ازدواج کند، برای اظهار تمایل خود وقتی برای دیدن به خانه خانواده پسر می رفتند، مادر دختر قبل از ترک خانه یواشکی یک شاخه گل زیر صندلی یا مبلی که می نشسته پنهان می کرد. صاحبخانه با پیدا کردن گل می فهمید که مادر دختر می گوید اگر به خواستگاری دختر ما بیایید جوابمان بله است."*
خیلی برام جالب اومد جالبه که ما به عنوان نسل سوم اصلا از این رسم و رسومات خبر نداریم حتی وقتی از با با و مامانم هم پرسیدم خبر نداشتن و اصلا نمیدونستن . حتی بزرگتر ها هم نمیدونستن پس این موضوع مال خیلی وقته شاید یه 100 سالی پیش ولی هیچ کس واگویه نکرده !
از هرکی بگی تاریخ لار رو بگو فوری قیصریه و برج ننه نادرو آثار تاریخی رو میگه نهایتا از سختی های گذشته بگه و اینکه دنیا عوض شده قدیما اینچیزا نبوده .و... هیچ وقت از این رسومات گذشته نمیگن از اتفاقات جالب! آثار باستانی رو میشه دید میشه در موردش تحقیق کرد و ازشون فهمید تغییر شیوه زندگی رو هم میشه حس کرد اما این رسومات رو نه .نه می دونیم نه جایی هست. این یکی از رسومات لار بود که اتفاقی تو اینترنت بود جالب بود هیچ لاری نمیدونست و اکثر سایت هایی که نوشته بودن لاری نبودن مطمینم خیلی رسومات دیگه هست که هیچ جا ثبت نشده برزگان یادشون رفته ما نسل سومی ها هم که نبودیم در نتیجه فراموش میشه نمیگم این رسومات باشه گاهی بعضی از رسم ها بر حسب اقتضای زمان نمیشه باشه ولی میشه یادگار بمونه میشه میشه حداقل ازش دونست
ولی خودمونیم عجب قدیما با حال بودن ! با اینکه ممکن بوده خانواده دختر برن خواستگاری ولی ازدواجاشون پایدار بوده مثل امروزیا نیست انگار قدیمیا هر چیزی رو از راه و رسم خودش میدونستن .
اثرات سال لیپ :
اقتصادی : اگه قانون اسکاتلند اجرا شه میشه خانوما سرمایه دار شن یعنی میتونن با یه تیپی که مطمین باشن جواب نه میگیرن برن خواستگاری و بعد از 2 یا 3 جواب نه شنیدن پولدار میشن (شرطش اینه که جریمه رو لباس ابریشمی قرار بدن )
اجتماعی : کمک به سازمان ملی جوانان برای حل بحران ازدواج
سیاسی : رواج دموکراسی و آزادی بیان و صد البته فمینیستی
فرهنگی : احیا حقوق از دست رفته زنان ومبارزه با مرد سالاری
مذهبی : رواج سنت حسنه پیغمبر و پیروی از آن و صد البته تاکید بر مساوی بودن زن و مرد در اسلام
پس سال لیپ را دریابید !!!
پ.ن :
1:امسال سال لیپه 1 سال مرخصی برای آقایون !
2:خونه هایی که مبل نداشتن گل رو کجا میذاشتن ؟ آخه تو 100 سال پیش بعید میدونم همه خونه ها مبل داشتند
3:فهمیدم چرا آمار ازدواج اومده پایین !
4:به نظرتون بین اینکه امسال سال لیپه و شرط انتقالی من ارتباطی وجود داره ؟
5:بالاخره این تحقیق هایی که به پسر عموی 10 ساله مون میدن و ما باید براش پیدا کنیم ما رو به جایی رسوند !
6:بابا عجب لاری موبده قبلا ! (موبده:داشتیم )
آهای دختر مشرقی یادته چه قولی به خودت دادی ؟ چی گفتی ؟ چه عهدی بستی ؟ چه قراری گذاشتی با خودت ؟ یادت رفته به همبن زودی ؟ یادت رفت قرار بود چی بشه ؟ چیکارا بکنی ؟ یادت رفته قرار بود فراموش کنی همه اون چیزای بد رو ؟ اصلا برات مهم نباشه و فقط چیزای خوب رو بیبینی از کنار بدا تندی بگذری ؟ قرار بود کارای مهم بکنی ارزش های زندگیتو وقت بدی و علف های هرز رو له کنی ؟ چرا یادت رفته ؟
زندگیت ارزش داره نذار هدر بره یادت بمونه چه قرای بود. برای همیشه یادت بمونه ....
1: بغض 3 روزه ام چرا نمیشکند ؟
2: نوشتن بهترین مسکن است برای دردهای عمیق دلت که فقط خودت حسش میکنی
بیبین خدا با من از این شوخیا نکن من قلبم کوچیکه یهو می بینی ترکید خوب یعنی چی این اوضاع :
1:باتغییر رشته ام بدون هیچ دلیل منطقی موافقت نشد اونم بعد کلی دردسر کشیدن
2:میگن اگه میخوای انتقالی بگیری باید شوهرت ساکن شهری باشه که میخوای منتقل بشی
3: مثلا تصمیم کبری گرفتم درس بخونم درست تو این موقع پای مامانم دچار گرفتگی عضلات میشه دست خواهرم با مواد شوینده و گرد و خاک حساسیت پیدا می کنه و فقط آدم سالم خونه میشم من که باید عین کوزت کار کنه کبری خانوم هم ول !
4)همه اقوام و آشنا ها تصممیم میگیرن از سنت حسنه پیغمبر (ازدواج) پیروی کنند و اصلا هم فکر وقت ما برای خرید نمیکنند
5)هی یه چیزی پیش میاد که باید بری خونه خواهر مزدوج شده
پ.ن :
1: اینجور موقع هاست که میخوای زار بزنی و سرتو به دیوار بزنی
2:تو این وانفسا شوهر از کجا گیر بیارم ؟
3:کسی میدونه لوک خوش شانس مال کجاست من انتقالیم رو همونجا جور کنم !
4: بین 2 تا خونه آلاخون والاخونم وبین 2 تا خواهر درگیر
5: پتروس پسر فداکا ر بود منم دختر فداکار میخوام اسممو بذارم پتروسه !
6) میگن بهترین اتفاقا زمانی می افته که انتظارشو نداری میخوام اصلا انتظار نکشم !
1)اینقدر بدم میاد از آدمایی که تا به یه جایی میرسن خودشونو گم میکنن فکر میکنن از دماغ فیل افتادن یه زمانی یه بنده خدایی آرزو داشت ما نگاش کنیم حالا به یه موفقیت های کوچولویی رسیده (باور کنین کوچولو هست اینو همه میگن ) همچین خودشو میگیره که نگو حالا از شانس ما همزمان با این نوزاد موفقیت کار ما به ایشون افتاد حالا بیا بندش کن یک قیافه ای میگیره کسی نفهمه فکر میکنه کله گنده مملکته آخ که اوس کریم آخر کار ما رو گیر کی انداخت
2) تعریف ضد حال :وقتی هلک هلک بری دانشگاه حوصله کلاسم داشته باشی استاد نیاد فرداش که حوصله نداری و کلی کار داری استاد بیاد
3)کاش زندگی یه ctr+z داشت وقتی یه اشتباهی کردی ونتیجه اش رو دیدی برمی گشتی درستش میکردی تا مجبور نشی 1000 تا اشتباه دیگه رو واسه جبرانش مرتکب بشی
۴)روز اول دانشگاه حالم گرفته شد
۵) خوب شد ماه رمضون تموم شد ملت برن کانال 2 (مزدوج شدن) دوباره عروسی دعوتیم
7(دیروز تو بازار یه دختر بچه منو با مامانش اشتباه گرفت چادر منو گرفته بود دنبالم میومد مامان نشده بودم که شدم