دریای  ارام دیدن ندارد  اینکه کنار دریا بایستی و مدام چشمت به دریا باشد اصلا جذابیتی ندارد . آنچه دریا را جذاب می کند موج های خروشان است که گاه تفاله ای را به ساحل می کشاند و گاه صدفی و تو ارام کنارش می استی حتی اگر موج ها به صورتت بخورد  و تو آرام فقط تماشا کنی

 

خروش دریا را به نظرم لذت این  کار بیشتر است از اینکه ساکت فقط طلوع و غروب خورشید را از دریا بگیری   اینها را گفتم تا بگویم شده ام  ساحل نشین دریای مواج . اام و بی صدا زیر یک نقاب لبخند دارم دریای خوروشان زندگی را تماشا می کنم حتی از خوردن موج ها به صورتم هم تکانی نمی خورم . ایستاده ام روبرویش و ارام نگاهش می کنم بر خلاف گذشته . انگار  اصلا اتفاقی نمی افتد . انگار که عادت کرده باشم گه گداری خروشی بشود و موجی بیاید . حتی اگر این موج لجن های دریا را بیاورد  حتی اگر شرایط  زیادی جور نباشد . حتی اگر دردسر  از زمین و آسمان ببارد . . شاید هم منتظرم روزی دریا برایم صدفی بیاورد خدا را چه دیدی ! 

 

پی نوشت :

1-     عوض شده ام و از این عوض شدنم کمی متعجب خیلی وقت است خیلی چیزها عوض شده است . چشم که باز کردم دیدم چقدر فاصله گرفته ام از دختر همین چند وقت پیش .

 

2-     دیروز سر  جلسه دفاعیه پایان نامه بعضی از دانشجویان  و البته التفات اساتید فهمیدم چقدر  چاه مدرک گرایی عمیق شده است 3

 

3  - ما به دنیای پر از حادثه عادت داریم

دریای  طوفانی که استرس ندارد

نگرانی ندارد

اصلا مگر بالاتر از سیاهی هم رنگی هست ؟

دلشوره  مال وقتی است که همه چیز ارام است

دریا ارام است

و تو می ترسی

از اینکه نکند اندوهی رسد از سر کوه !