از روزی که به همراه پدر گرامی پرونده به دست راهی دانشگاه شدیم و در صف انتظار جهت ثبت نام ماندیم تا امروز که پشت این مانیتور، روبروی این صفحه اینترنتی آخرین انتخاب واحد دوران لیسانس را انجام دادیم 4 سال گذشت

.از روزی که ترم بوقی بودیم تا امروز که شدیم ترم آخری خاطراتی هست و خواهد بود

.از روزی که نتیجه انتخاب رشته ام رادیدم و جفت زانوی غم رابغل کردم و پشت درهای بسته اتاق گریه کردم و گفتم نمی روم ( ولی بلاخره رفتم) تا امروز که شدم دانشجوی ترم اخر مهندسی روز ها و شبهایی گذشت .

چرخ ها زدیم کارها کردیم و چیز ها دیدیم و شنیدیم و حالا ما مانده ایم و این 1 ترم باقی مانده !

درس ها آموختیم و شدیم مهندس کامپیوتر و چرخ ها زدیم و فرسنگ ها از اخلاق و رفتار آن دختر 18 ساله دبیرستانی دور و دورتر شدم . و حالا شده ام ترم آخری !

پی نوشت :

1: پی ان یو حداقل 4 ساله و نیم است آن هم مهندسی اش فکر نکنید من تنبلم !

2: هفته پیش عروسی همکلاسی دوران دبیرستانم بود یاد و خاطره روزهای خوب دبیرستان همراه با دیدین بعضی از معلمان آن دوران و البته به همراه چاشنی دلتنگی و دل گرفتن هم.

3: خواهر زاده محترم دندان دار شدند !! تا حالا مو کشیدن داشتیم حالا احتمالا گاز گرفتن ! ( خاله با تمام اینها قربانش میرود همچنان )

4: کاری در پیش است که تمام فکر و ذکرم شده. خدا کند به خیر و خوشی تمام شود. کمی برایم دعا کنید لطفا !

5:

" قطار می رود

تو می روی

تمام ایستگاه میرود

و من چقدر ساده ام

که سالهای سال

به انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان

به ایستگاه رفته تکیه داده ام "