ذهن نوشته های یک دختر مشرقی
...
باران که می بارد تازه یادم می اید دیریست هوای دلم ابریست و چقدر حرف برای گفتن دارد .........
+
نوشته شده در سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۸۹ ساعت 19:13 توسط دختر مشرقی
باید بپرد هرکه در این عرصه عقاب است
حتی که اگر نه بال و نه پر داشته باشد
خانه
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
مرداد ۱۳۹۲
آذر ۱۳۹۱
تیر ۱۳۹۱
خرداد ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
دی ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
شهریور ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
تیر ۱۳۸۹
خرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اسفند ۱۳۸۸
بهمن ۱۳۸۸
دی ۱۳۸۸
آذر ۱۳۸۸
آبان ۱۳۸۸
مهر ۱۳۸۸
شهریور ۱۳۸۸
مرداد ۱۳۸۸
تیر ۱۳۸۸
فروردین ۱۳۸۸
اسفند ۱۳۸۷
آرشيو
پیوندها
غریبه ای نام آشنا
فصل من
در اوج آسمان
گنجشک اشی مشی
شقایق عزیز
فردا به توان ما
چای با طعم خدا
علی خان توریستین
جملات بزرگان
دلتنگي هاي از كابل
لینکدونی لاریها
BLOGFA.COM