ذهن نوشته های یک دختر مشرقی

این اولین آپم هست در مورد خودم تو فسمت توضیحات گفته کرده ایم 

دختری هستم که تو سرما سردم میشه تو گرما گرمم میشه یه دختر غیر زمینی بنی بشری از ماورا   از نوع شرقی

من یه دختر کمی تا قسمتی ابری شلوغم یعنی اگه بخوام ساکت باشم  و تریپ سایلنت باشم خودم خندم میگیره

احساساتی اصلا نیستم خیلی دوست دارم با همه باشم دوست ندارم کسی از دستم

ناراحت شه  تنهایی رو خیلی دوست دارم سعی میکنم از کسی بدم نیاد تمام تلاشم

رو میکنم که بدم نیاد اما اگه بدم اومد دیگه کاریش نمیشه کرد  از آدم های ظاهر

 ساز خیلی بدم میآد اگه کسی جلوی روم دروغ بگه به حد مرگ ازش متنفر میشم از

 حسادتم خیلی بدم میآد اگه کسی این دو تا خصوصیت رو داشته باشه ازش بدم میـآد

 حتی اگه  خیلی وحشتناک خوب باشه   معمولا حافظه خوبی دارم قیافه ها یادم

میمونه البته اسم ها البته تازگی ها به دلیلی مشغله ذهنی آلزایمرمون اوت میکنه اما

گاهی قیافه یه نفر تو ذهنم میمونه خیلی زود یه اتفاقی می افته که باعث آشنای من با

 اون طرف میشه  و جالبه که اون طرف نقش مهمی تو زندگیم ایفا میکنه این جالب

ترین چیزی هست که تو زندگیم هست

 از آهنگ های غم خوشم میآد الان هم دارم محسن یگانه (منو درگیر خودت کن ) گوش میدم" منو نزدیک خودم کن تا تو رو یادم بیارم  "........

فعلا اینو داشته باشین تا بعد