روز نفتی
نفحات نفت رضا امیر خانی
پی نوشت :
1: اخیرا در حال خواندن این کتاب هستم سبک نوشته نوع خاصی است انگار در یک جمع خودمانی نشسته ای و بحث میکنی
2: پیشاپیش عیدتان مبارک سالی سرشار از بهترین ها را برای همه تان آرزو می کنم
3: توی این روز های نفتی شعری به یاد مصدق
"مصدق السلطنه توی هزار سال ..."
پدر بزرگم صحبت می کرد
مصدق مرد شریفی بود
یک شب از قضا
پیتی در دست گرفت
و در کوچه های شهر
به دنبال نفت می گشت
بلک فانوس زندگی اش را
روشن نگه دارد
مردم به او پوزخند زدند و
یکی یکی در ها را به رویش بستند
دیگر صبح شده بود
خسته به خانه بر گشت
و با خود گفت
بعد از این به اتفاق سایر نمایندگان
قانونی را تصویب خواهم کرد
و مردم نسبت به پول و نفت بی اعتنا خواهند شد
و دیگر نگذارند
خون مسجد سلیمان و آبادان را
از اندام نحیشان بیرون بکشند
حالا از این ماجرا چند دهه می گذرد
و نوه ها می پرسند
چرا مردم بعد از ملی شدن صنعت نفت
اینقدر به هم بی اعتنا شده اند ؟
"شرکت ملی نفت ایران "
همین که پدر پیر شد گفت
تو اخراجی
آنوقت مادر بیچاره من
عکس سکته کرده پدر را قاب گرفت
روی تاقچه غبار گرفته گذاشت
حالا از این ماجرا سال ها می گذرد
اما نفت همچنان دارد با یورو و دلار
به زندگی اش ادامه می دهد
و از این ماجرا
هنوز که هنوز است
مصدق دارد سخت در گور می لرزد
اما پدر بزرگ راست می گفت
مصدق مرد شریفی بود !