امروز عید قربان است .عید بندگی . یاد گلایه هایم از خدا میافتم یاد نق و نوق هایم وقتی به بن بست میخورم وقتی دلم میگیرد وقتی می شکنم .وقتی با یک بغل گلایه میروم پیشش و کلی هم طلبکار میشوم .وقتی برای کارهای خوبم حساب و کتاب دارم و برای کارهای بدم کلی توجیه . یاد پرسش های چرامن ؟ .حواست هست؟  امروز عید قربان است عید ابراهیمی که  بدون هیچ پرسشی بندگی اش را اثبات کرد بدون هیچ حساب و کتابی و هیچ توجیهی

یادم میافتد چقدر تا ابراهیم وار بودن فاصله دارم !

عیدتان مبارک

پی نوشت :

1خدا به موسی گفت" از دو موقعیت خنده ام می گیره:وقتی من بخواهم کاری انجام بشود و تلاش بیهوده ی دیگران را  می بینم تا جلو انجام اون کار رو بگیرند و وقتی نخواهم کاری انجام بشودو جماعتی را می بینم که برای انجام ان  خود را به اب و اتش می زنند."

من این روزها لبخند خدا را بین شکوه هایم به او بین دردل  هایم حس میکنم

2--"بند کفش هایت را  همیشه محکم ببند  کسی چه میداند شاید همین جا که قدم میزنیم لبه دنیا باشد "

چند روز پیش موقع رد شدن از خیابون حواسم پرت شد و بوق کامیونی که داشت به سمتم می اومد رو نشنیدم کامیون تو 10 قدمی ام ترمز کرد .اونقدر نزدیک که همه کسایی که پشت سرم بودند از جا پریدند ! بعد کلی حرف که  " حواست کجاست؟ شانس اوردی ! خدا رحم کرد و... یه حرف یادم موند " خدا هواتو خیلی داشت .".......

3- دیروز یکی از استادامون عصبانی اومده سر کلاس از اینکه شمارشو یکی از بچه ها گیر اورده بود و زنگ زده بود بهش  !! من اگه روزی استاد شدم سعی میکنم یادم نره روزی پشت همین صندلی هایی نشسته ام که الان روبروشونم !

4- من شهید این مسابقه های ایرانسلم با سوالاش ،امروز یکی از این مسابقه ها اومد با این سوال :

سرویس پخش آهنگ به جای بوق چه نام دارد؟

1-آهنگ پیشتاز

2- رینگ تون

3- آهنگ پیشواز

4: هیچ کدام

جایزه هم میدنا !!!

5- به من بفهمون کجای سرنوشتم

دارم میرم جهنم یا راهی بهشتم

از این دو راهی دل خوشی ندارم

یا میخورم به پاییز یا میرسه بهارم

مثل ابرها همش تبعید میشم

با هیچ کوهی سر سازش ندارم

یه موجم که با دریا قهر کرده

بدون تو من آرامش ندارم

گمت کردم ولی غافل از اینکه

خدا با این بزرگی گم نمیشه

مواظب بودی از دستت نیفتم

هوامو داری و داشتی همیشه

دارم نابود میشم ،دور میشم

بذار آتیش این دوری تموم شه

خودم دیدیم همین نزدیکیایی

نذار عمرم با جون کندن تموم شه